• وبلاگ : سکوت ابدي
  • يادداشت : وقتي براي بوسه کمي دير مي شود.....
  • نظرات : 4 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    سلام ستاره جون خيلي قشنگ بود ... احسنت به اين انتخاب ...مرسي که خبرم کردي
    پاسخ

    سلام افروز جونم خوبي خانومي ..خيلي لطف کردي گلم


    سلام دوست عزيز شعر زيبايي بود...

    مرسي که خبر دادي

    پاسخ

    سلام مهديه جان ..ممنونم ازت
    سلام. زيبا بود. موفق باشي.
    پاسخ

    سلام مارگريت عزيز ...لطف کردي گلم
    بهترينها رو برات آرزومندم
    سلام خدمت شما
    شعر زيبايي بود...
    موفق و مؤيد باشيد...
    التماس دعا
    ياعلي

    پاسخ

    سلام ..ممنونم از حضور نورانيتون
    شما هم موفق و پايدار باشين انشالله
    محتاجيم به دعا

    سلام...

    قشنگ بود...

    شادباشي...

    پاسخ

    سلام گلم ...ممنون که بهم منت گذاشتي و اومدي وبلاگم ...منم بهترينها رو برات خواستارم
    زيبا بود :))
    پاسخ

    ممنونم عزيز
    سلام.شعرتون قشنگ بود...موفق باشيد
    پاسخ

    سلام گلم ...خيلي ممنونم که منو شرمنده ي قدماي نازت ميکني ...فدات بشم ...شما هم موفق باشي
    سللام دوست عزيز از دعوتت ممنون خيلي زيبا بود


    باسلام

    شعرخوبي بود ولي اسمش روخيلي دوست نداشتم


    سلام ستاره شعرت مثل هميشه زيبا بود گلم مرسي از تو ...........

    غروب‌ ِ کوچه پر شد از شکوفه ي خيالها
    سياهي دل زمين ، کنار سرخي هوا

    کلاغهاي مضطرب به سوي خانه مي روند
    دوباره آسمان دل شده پر از سر و صدا


    در اين حوالي غريب صداي آشنا کجاست ؟
    صداي بازتاب دل ، شنيدن ترانه ها

    آهاي ! آسمان بي ستاره من کجا روم ؟
    به کودکي به ابتدا به پيشتر به ناکجا !

    کلام عاشقانه ام درون سينه ماند و حيف
    نشد که دوستي کنم کلام عاشقانه را

    نشانه هاي عشق را چرا زمين فرو کشيد
    نمي رسم به انتها بدون واژه ي خدا

    خداي مهربان من تمام خط جاده ها
    چراغ راه ما نشد براي ديدنت چرا ؟

    تمام گريه هاي ما بدون خنده مانده اند
    تمام نامه هاي ما بدون نام آشنا

    خداي آسمانيم زمين دل پر از تو باد
    براي جشن عاشقي نه از براي ادعا

    سحر شده رفيق دل برو به خانه ات بخواب
    کنار کوچه اي دگر قرار انتظار ما

    ستاره ها ستاره ها خدا نگاه دارتان
    که عاشقان نشسته اند طلوع عاشقانه را

    درون دل نوشته ام براي او شکايتي
    بدون وزن و قافيه بدون صامت و هجا

    بسيارلذت بخش و دل انگيز


    اشکم به روي نامه و پاکت نمي‌چکد
    گويي کويـر ديده و تبخيــر مــي‌شود

    oooooookhey nazi cheghadr ghashang bood

    kheili khosham oomad


    زل مي زنم به شيشه ي ساعت بدون پلک

    انگار پاي عقربه زنجير مي شود


    خيلي زيبا بود...ممنونم ازاينکه دعوتم کرديدشعرزيباروح آدم روصيقل ميده ...پرازطراوت شدم
    سلام. شعر خوبي بود آفرين به سراينده اش!! شما نيز ذهن و احساس خواننده را نوازش داديد. قلمتان درد نکند ؟(قلمتان نخشکد!).
    دعا مي کنم (غير از دعا کاري بلد نيستم) از آن بوسه ها از آن که بايد و شايد، نصيبتان شود. ان شاء الله.
    گر گذر کني جزيره اي ز علم
    شايد ز نظر، قلم زمين گير شود
    آپــــــــــــــــــــــــــم.
    قدر زر زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهري.سلام بروزم پيشاپيش حضورتون رو خوش امد ميگم.ياعلي
    پاسخ

    سلام ...اومدم عزيزم
    ممنونم از لطف شما
       1   2   3      >