امام زمان
آدينه ها غروب که دلگير مي شوم
در انتظار ماه رخت پير مي شوم
افتاده ام به پاي تو در اوج بي کسي
لطفي نما و گرنه زمين گير مي شوم
آئينه ام گرفته به زنگار معصيت
از هرم آفتاب تو تطهير مي شوم
با آيه هاي روشني از صبح انتظار
تلفيقي از تلاوتِ تفسير مي شوم
وقتي غزال عشق غزل صيد مي کند
با مصرع ظهور تو تقرير مي شوم
پژواک ناله هاي غريبانه شماست
آدينه ها غروب که دلگير مي شوم