سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سکوت ابدی

وقتی دل از نبود تو دلگیر می شود

بی طاقت از زمین و زمان سیر می شود



زل می زنم به شیشه ی ساعت بدون پلک

انگار پای عقربه زنجیر می شود



اشکم به روی نامه و پاکت نمی چکد

گویی کویر دیده و تبخیر می شود



در لابه لای لرزش حیران سایه ها

بد جور رنج فاصله تفسیر می شود



در گیرو دار کشمکش آب و نان شب

ابراز عشق باعث تحقیر می شود



من اشک می شوم و تو هم آه می شوی

با اشک و آه خانه نفس گیر می شود



ای بی خبر- از این شب پر التهاب من

وقتی که مرگ یک شبه تقدیر می شود



من می روم و زیر لحد خاک می خورم

بی شک برای بوسه کمی دیر می شود

سید مهدی نژادهاشمی (م . شوریده )


نوشته شده در یکشنبه 90/7/24| ساعت 6:18 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت