سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سکوت ابدی

http://uploadtak.ir/images/w18nkei5exelvgyu5ss5.jpg

در شب کوچک من، افسوس

باد با برگ درختان میعادی دارد

در شب کوچک من دلهره‌ی ویرانی‌ست

گوش کن

وزش ظلمت را می‌شنوی؟

من غریبانه به این خوشبختی می‌نگرم

در شب اکنون چیزی می‌گذرد

ماه سرخ است و مشوش

و بر این بام که هر لحظه در او بیم فروریختن است

ابرها همچون انبوه عزاداران

لحظه‌ی باریدن را گوئی منتظرند

لحظه‌ای

و پس از آن، هیچ

پشت این پنجره شب دارد می‌لرزد

و زمین دارد

بازمی‌ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم

نگران من و توست............


نوشته شده در سه شنبه 92/10/3| ساعت 10:0 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://bia2mob.net/uploads/posts/1338477683_13375065651.jpg

وقتی که در ایوان دلتنگی هایت می نشینی

وقتی که پشت یک پنجره ی بارانی بی هوا شاعر می شوی

وقتی که دیگر کسی برای شنیدن حرف هایت

به اندازه ی لحظه ای فرصت نمی گذارد،

کسی هست که می شود به او پناه برد

کسی که شب دلتنگی ها را با او می توان قسمت کرد.

نگاهت را از سنگفرش های خیس و سرد کوچه های باران زده جدا کن

تا چه وقت می خواهی در کوره راه هایی که برای خودت ساخته ای قدم برداری

تا چه وقت می خواهی یاس هایت را به ساقه گل های گلدان اتاقت پیوند بزنی؟

می توان از تاریکی گذشت...

می توان خود را در کوچه های سبز باور دوباره یافت

یک نفر هست...

یک نفر که تا خواب دوباره چشم هایت با توست

شب دل تنگی هایت را با او قسمت کن

تنها با او...

...خدا


نوشته شده در جمعه 92/9/29| ساعت 3:25 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://razesorkh.com/i/attachments/1/1387342178104673_large.jpg

سهم من از زندگی جوانی برباد رفته و ماندن در گذشته


سهم من از زندگی حرف هایی خفه در گلو


سهم من از زندگی خندیدن مصنوعی


سهم من از زندگی روءیایی دست نیافتنی


سهم من از زندگی بی قراری و استرس و هراس آینده


سهم من از زندگی دردهای جدید


سهم من از زندگی عشق های کاذب و ممنوع


سهم من از زندگی بازی دیگران با من و همیشه باخت باخت


سهم من از زندگی وعده هایی احساسی و حرف هایی از جنس برف


سهم من از زندگی شب زنده داری باخیال و


گاهی نوازش گونه هایم با اشک


سهم من از زندگی انتظار و انتظار ، انتظاری جانکاه...................


نوشته شده در جمعه 92/9/29| ساعت 11:41 صبح| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://8pic.ir/images/66665639769427604739.jpg

میدانی؟

سالهاست روزها ....لحظه ها

همانجا که گمت کردم به دنبالت میگردم

هستی اما

نیستی

و این سخت است

درد است

هستی و نیستی

می آیی و میروی

مثلِ یک صاعقه یک شهاب

دلتنگم

دلتنگِ بودنت

داشتنت

سالهاست دلتنگم

چه دوری تو

گم کرده ام منِ دیروز را

گم کرده ام دستانِ مهربانِ کودکی را

نگاهِ سادهء رنگین کمان را

کجایی ای یادگارِ دیروز

به نفسهایِ گرمِ تو محتاجم

کجایی ای همیشه امید

ای همیشه عشق

کجایی ای همیشه و هنوزِ من

پنجره حتی هنوز هر شب

بهانهء دیدنت را میگیرد....


نوشته شده در دوشنبه 92/6/25| ساعت 8:37 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://razesorkh.com/i/attachments/1/1379170334940510_large.jpg

چه سود گر بگویمت

که شام تا سحر نخفته ام

و یا اگر دمی به خواب رفته ام

تو را به خواب دیده ام

چه سود گر بگویمت

که بی تو با خیال تو

به می پناه برده ام

و نقش ان دو چشم قصه گو

به جام پر شراب دیده ام

چه سود گر بگویمت

که دوریت

چو شعله های تند تب

به خرمن وجود من

شراره های درد میزند

و من درون ان زبانه ها

بنای این دل رمیده را

ز بن خراب دیده ام

چه سود گر بگویمت

که بی تو کیستم و چیستم

که بحر پر خروش من تویی

و ساحل صبور و بی فغان منم

و من درون موجهای سرکشت

تمام هستی و وجود خویش را

چو یک حباب دیده هم

چه سود گر بگویمت

که من ز دوری تو هر نفس

چو شمع اب میشوم

و اشکهای گرم من

به دامن شب سیاه می چکد

و من میان قطره های چون بلور ان

محبت تو را چو نقش سرد ارزو

بروی اب دیده ام

چه سود گر بگویمت

تو را به خواب دیده ام

و یا که نقش روی تو

به جام پر شراب دیده ام

تو یک خیال دور بیش نیستی

و دست من به دامنت نمی رسد

تو غافلی و من تمام میشوم

و دیدگان پر ز راز من

هزار بار گفته با دلم

که من سراب دیده ام

که......

من سراب دیده ام


"هما میر افشار"


نوشته شده در شنبه 92/6/23| ساعت 9:13 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://8pic.ir/images/10148537530884643313.jpg

نمی نویسم …

کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…

گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…

نمی نویسم …

تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….

نـمـی نـویـسـمــ….

تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….

تـا نـخـوانـی…

نـدانـی….

کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!

مـی خـنـدمــ….

تـا یـادم بـمــانـد…

تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!

تـا یـادم نـرود…

کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…

تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان عاشق سـابـق نـیـسـتـمــ…

شـکـسـتـه امــ….

روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….

ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….

و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…

خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…

و اکــنـون ایــن مـنـمــ!

هـمـان عاشق دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!

بـگــذار نـنـویـســـمــ…

مــن…
لــبــخـنـد مـی زنــمــ…
.


نوشته شده در دوشنبه 92/5/21| ساعت 12:28 صبح| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://razesorkh.com/i/attachments/1/1373999212919886_large.jpg

گاه می رویم تا برسیم.

کجایش را نمی ‌دانیم.

فقط می‌ رویم تا برسیم ...

بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست.

گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگریست.

باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند.

باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده

گاه رسیده ای و نمی‌ دانی

و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای

مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است

که گاهی هیچ روی نمی دهد

و گاهی می شود بدون آنکه خواسته باشی!

پدرم می گفت تصمیم نگیر!

و اگر گرفتی آغاز را به تأخیر انداختن، نرسیدن است

اما گاهی آغاز نکردنِ یک مسیر بهترین راه رسیدن است

گاه حتی لازم است بعد از نمازت بنشینی و فکر کنی،

ببینی که ورای باورهایت چیست؟

ترس یا اشتیاق یا حقیقت؟

گاهی هم درختی، گلی را آب بدهی،

حیوانی را نوازش کنی و غذا بدهی؛

ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟

یا پای کامپیوترت نباشی،

گوگل و یاهو و فلان را بی‌خیال شوی

با خانواده ات دور هم بنشینید،

یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و

ببینی زندگی فقط همین صفحه نمایش و فضای مجازی نیست ...

شاید هم بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی

در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟

لازم است گاهی عیسی باشی

ایوب باشی

و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آیی و

از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و با خود بگویی:

سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم ...

آیا ارزشش را داشت؟

سپس کم کم یاد می ‌گیری

که حتی نور خورشید هم سوزاننده است اگر زیاد آفتاب بگیری

می آموزی که باید در باغ خود گل پرورش دهی

نه آنکه منتظر کسی باشی تا برایت گلی بیاورد.

یاد می ‌گیری که می‌ توانی تحمل کنی

که در خداحافظی محکم باشی

و یاد می گیری که

بیش از آنکه تصور می کردی خودت و عمرت ارزش دارد



نوشته شده در سه شنبه 92/4/25| ساعت 11:54 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://razesorkh.com/i/attachments/1/1372571714426287_large.jpg

تو را گم کرده ام
 

انگار نیستی،

نه صدایی از تو است و نه نگاهی

پس بگو چرا نمیکنی از من یادی

من برایت شده ام لحظه ای،گهگاهی

فکر نمیکنم از دوری ام آرامی

در حسرت منی و پریشانی

تو را گم کرده ام و در جستجوی توام ،

تا تو را دوباره به قلبم برسانم ،

قلبم نفس میخواهد،

باید قلبم را تا لحظه ی پیدا کردنت بی نفس بکشانم.

آنقدر دلم برایت پرپر زد که بی بال شد،

آنقدر گشتم و گشتم اینجا و آنجا

که اینک خودم را نیز گم کرده ام.

بشنو صدایم را ،

این آخرین نوای کسی است

که بی تو بی صداست

ببین حالم را،

این آخرین نفسهای کسی است

که بی تو بی هواست

تو را گم کرده ام و تنهایی را پیدا،

ای غم تو دیگر به سراغم نیا

نیستی و خیالت با من است،

از خیال تو یادت در قلب من است،

از یادت ،دلتنگی به جا مانده و انتظار،

بیش از این مرا بیقرار نگذار.

تو را گم کرده ام و آغوش سردم

در حسرت گرمای وجودت مانده،

قلب عاشقم این قصه نیمه تمام را

تا آخرش خوانده،

این خاطره هاست که در خاطر پریشانم

به جا مانده.

میخواهمت ای جواهر گمشده ام،

اگر بودی و میدیدی حالم را ،

میفهمی که چرا دیوانه شده ام.

فاصله ی من و تو ، دورتر از آسمان و دریا است ،

من میبارم و تو فکرت پیش ساحل است

هنوز هم باور نداری که قلبم عاشق است.

تو را گم کرده ام و پیدایت میکنم،

اگر تو را دیدم به اندازه تمام عمرم نگاهت میکنم



نوشته شده در دوشنبه 92/4/10| ساعت 6:37 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://nci.pusku.com/up/82e0e796084e.jpg

تقصیر تو نبود!

خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،

خاموش شود!

خودم شعرهای شبانه اشک را،

فراموش نکردم!

خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم!

حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،

نه تو چیزی بدهنکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای!

خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،

بالهایم در کشکش شهدها خسته شوند

و عسلهایم

صبحانه کسانی باشند،

که هرگز ندیدمشان!

تنها آرزوی ساده ام این بود،

که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد!

که هر از گاهی کنار برگهای نامه هایم بنشینی

و بعد از قرائت بارانها، غصه ها

زیر لب بگویی:

«-یادت بخیر! نگهبان گریان خاطره های خاموش!»

همین جمله،

برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،

کافی بود!

هنوز هم جای قدمهای تو،

بر چشم تمام ترانه هاست!

هنوز هم همنشین نام و امضای منی!

دیگر تنها دلخوشی ام،

همین هوای سرودن است!

همین شکفتن شعله!

همین تبلور بغض!

به خدا هنوز هم از دیدن تو

در پس پرده باران بی امان،

شاد می شوم.........


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/6| ساعت 2:34 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

http://files.facenama.com/i/attachments/1/1348759660281578_large.jpg

وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر

وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر

خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام

در حسرت لحظه ای آرامشم ،

همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام

همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ،

گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر....

عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست

قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ،

دیگر کسی به سراغ من نمی آید،

تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ،

دیگر در قلبم جای کسی نیست

هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ،

هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ،

کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند

دلم گرفته ....

خیلی دلم گرفته....

انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد...

انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند...

وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم...

آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام

نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ،

نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید

من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ،

اینک دارم با خودم درد دل میکنم...

دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ،

حس خوبی ندارم به این ثانیه ها

میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ،

حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را....

میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ،

میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/5| ساعت 3:25 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت