پيام
+
پيرزن باخودش فکر ميکرد چي ميشد اونم ميتونست ميوه بخره ببره خونه … رفت نزديک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبي بيرون مغازه که ميوه هاي خراب و گنديده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … ميتونست قسمت هاي خراب ميوه ها رو جدا کنه وبقيه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نميشد هم ….

ستاره ي خاموش
بچه هاش شاد ميشدن …
برق خوشحالي توي چشماش دويد ..ديگه سردش نبود !پيرزن رفت جلو نشست پاي جعبه ميوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد ميوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پيرزن زود بلند شد …خجالت کشيد ! چند تا از مشتريها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو کشيد رفت …
ستاره ي خاموش
چند قدم دور شده بود که يه خانمي صداش زد : مادر جان …مادر جان ! پيرزن ايستاد … برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتويي لبخندي زد و بهش گفت اينارو براي شما گرفتم ! سه تا پلاستيک دستش بود پر از ميوه … موز و پرتغال و انار ….
ستاره ي خاموش
پيرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نيستُم !
زن گفت : اما من مستحقم مادر من … مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اينارو نگيري دلمو شکستي ! جون بچه هات بگير !
زن منتظر جواب پيرزن نموند … ميوه هارو داد دست پيرزن و سريع دور شد …
ستاره ي خاموش
پيرزن هنوز ايستاده بود و رفتن زن رو نگاه ميکرد … قطره اشکي که تو چشمش جمع شده بود غلتيد روي صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صداي لرزاني گفت : پير شي ننه …. پير شي ! خير بيبيني اين شب چله مادر!
پروانه-8
الهي من بميرم ... :((((( ... خدايا هيچ بنده اي رو مستحق غير از خودت نکن
*-عشق الهي*
سلام بر شما...داستان جالبي بود ولي يه چيزي تو داستانتون توجهم رو جلب كرد !چرا به مانتويي بودن خانمي كه ميوه خريدند اشاره داشتيد وفقير بودن خانم چادري؟
ستاره ي خاموش
نميدونم..... نظر شما چيه ؟چه برداشتي دارين ؟
*-عشق الهي*
برداشت كه واضح ومبرهن هستش ولي اين نيت شماست كه مبهمه! آيا از روي قصد اين داستانو نوشتيد يا كپي پيستي بيش نبوده!
ستاره ي خاموش
کپي بود عزيز ...تو يه سايت خوندم و برام جالب بود اما به اندازه ي شما نکته سنج نيستم تا به اون مسئله توجه کنم ...اما اگه شما لطف کنين و برداشتتونو بگين خوشحال ميشم و يه مطلبي هم ياد ميگيرم
غفلت
سلام.خيلي زيبا بود ..خيلي :(
رزگل
منم مانتويي بودنه نظرمو يهو جلب کرد ...در کل داستان آموزنده اي بود ممنون