پيام
+
بخونيد حتما جواب خيلي سوالات
حکمت الهي... - در روزگاري کهن پيرمرد روستا زاده اي بود که يک پسر و يک اسب داشت :
روزي اسب پيرمرد فرار کرد و همه همسايگان براي دلداري به خانه اش آمدند و گفتند!
عجب شانس بدي آوردي که اسب فرار کرد! :
روستا زاده پير در جواب گفت:
از کجا مي دانيد که اين از خوش شانسي من بوده يا بد شانسي ام ؟
و همسايه ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که اين از بد شانسي است.
نجفي از قيدار
94/1/3
ستاره ي خاموش
هنوز يک هفته از اين ماجرا نگذشته بود که اسب پيرمرد به همراه بيست اسب وحشي به خانه برگشت.
اين بار همسايه ها براي تبريک نزد پيرمرد آمدند : عجب اقبال بلندي داشتي که اسبت همراه بيست اسب ديگر به خانه برگشت.
پيرمرد بار ديگر گفت : از کجا ميدانيد که از خوش شانسي من بوده يا از بدشانسي ام ؟
فرداي آنروز پسر پيرمرد حين سواري در ميان اسبهاي وحشي زمين خورد و پايش شکست.
ستاره ي خاموش
همسايه ها بار ديگر آمدند :
عجب شانس بدي...
کشاورز پير گفت : از کجا ميدانيد که از خوش شانسي من بوده يا از بدشانسي ام ؟
چند تا از همسايه ها با عصبانيت گفتند : خوب معلومه که از بد شانسي تو بوده پيرمرد کودن!!!
چند روز بعد نيروهاي دولتي براي سربازگيري از راه رسيدن و تمام جوانان سالم را براي جنگ در سرزمين دور دستي با خود بردند . پسر کشاورز پير بخاطر پاي شکسته اش از اعزام معاف شد.
ستاره ي خاموش
همسايه ها براي تبريک به خانه پيرمرد آمدند :
عجب شانسي آوردي که پسرت معاف شد و کشاورز پير گفت:((از کجا ميدانيد که ....؟))
نتيجه گيري :
هميشه زمان ثابت مي کند که بسياري از رويدادها را که بدبياري و مسائل لاينحل زندگي خود مي پنداشته ايم صلاح و خيرمان بوده و آن مسائل ، نعمات و فرصتهاي بوده که زندگي به ما اهدا کرده است!
ستاره ي خاموش
خداوند حکيم در قرآن کريم سوره بقره مي فرمايد :
عَسي أَن تَکرَهوُا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَکُم وَ عَسي أَن تُحِبّوُا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم وَاللهُ يَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَموُنَ
چه بسا چيزي را شما دوست نداريد و درحقيقت خيرشما در آن بوده و چه بسا چيزي را دوست داريد و در واقع براي شما شر است! خداوند داناست و شما نميدانيد...
عزاداران حضرت سلطانع
http://azadaran260.com/