سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سکوت ابدی

http://bia2mob.net/uploads/posts/thumbs/1330935088_handsky.jpg

ای بنده ی من

نشان مهربانی من آنست که نخست ، ما تورا یاد کردیم

سپس تو مارا یاد کردی

نخست ، من تورا خواستم پس از آن تو مرا خواستی


صدای عاشقانه ها از عرش می آید فرشتگان حریمت نامت را میخوانند...الله اکبر، الله اکبر

بار الها به یگانگی ات قسم ،تو برتر از آنی که وصف شوی...اشهد ان لا اله الا الله

معبودا به بهترین فرستادت محمد و بالاترین ولی ات علی

شهادت میدهم ، که جز او کسی نیست.

اشهد ان محمدا رسول الله ،اشهد ان علیا ولی الله
.
.
.

همه میدوند تا زودتر از فرشتگان عرش به یار رسند... حی علی الصلاه

لحظه لحظه دیدار نزدیکتر میشود و دروازه های حریمت را میگشایند...حی علی الفلاح

سجاده پهن میکنم و می ایستم در برابر زیباترین عمل... حی علی خیر العمل

قامت راست میکنم ...ولی چه کنم که بار گناه کمرم را شکسته...

خدای من چگونه از تو سخن بگویم که شایسته وصف توباشد ...الله اکبر

دستان خالی ام رابالا می آورم و میگویم ... لا اله الا الله

که جز تو هیچ خدایی نیست.


نوشته شده در سه شنبه 91/5/31| ساعت 12:2 صبح| توسط hasti| نظرات ( ) |

دیگر نه پایی دارم که پا به پای بودنت بدوم،

نه نگاهی که در انتظارت بمانم.

واژه ها را هم پیدا نمی کنم.

این دستها هم، دیگر از سرما یخ زده است!

کمی دورتر از حضور خیال من و تو، پچ پچ ها را می شنوی؟!

می گویند اگر من نباشم بغضت سبک می شود.

آنوقت تنها تو می مانی و ....؟

آنوقت دیگر نه فریاد می کنم نه سکوت.

آنوقت دیگر پاهایم آبله نمی زند از این همه دویدن پی ات.

می گویند اگر نباشم به هیچ کجای تو و این دنیا بر نمی خورد.

آنوقت فقط تو می مانی و این همه شعر که می دانم در انتظار نگاهت هستند.

آنوقت فقط تو می مانی و این همه دلتنگی هایی که بیقرار ِبودنت می شوند.

آنوقت فقط تو می مانی و این همه نگاه که می دانم برای فردایشان دستهایم را می خواهند.

می گویند اگر نباشم، خنده با نگاهت آشتی می کند!

می گویند اگر نباشم، دوباره به یاد می آوری بهار کی از راه می رسد!

می گویند اگر نباشم،...

نگاه از من پنهان نکن!

آنها می گویند.

اما من...

هنوز هم همه فصلها را تنها پاییز می بینم،

هنوز هم دلم هوای باران دارد و دلتنگی های شبانه.

هنوز هم در پی عطر یاس هستم و هق هق نبودنت.

هنوز هم دستهایت را می خواهم.

و هنوز هم... د... و... س... ت... ت... د... ا... ر... م.

اما...

باور کن خسته ام!


نوشته شده در دوشنبه 91/5/30| ساعت 6:16 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است

چشم هایش به صفای گل سرخ

دستهایش پلی از احساس است

من به دنبال کسی می گردم که سرانجام نگاهش آبیست

سینه اش داغ شقایق دارد

آسمان دل او مهتابیست

من به دنبال کسی می گردم در قنوت چشم های غم زده

در حریر خاطرات کودکی

در سکوتی سربی ماتم زده

من دنبال کسی می گردم در غروب غربت آینه ها

درطلسم غصه های شاپرک

در تمام عقده ها و کینه ها

من به دنبال کسی می گردم عاشق بال کبوتر باشد

دستهای او چنان پروانه ای

روی گلهای معطر باشد

من به دنبال کسی می گردم موج در دریای عمرش بی قرار

اشکها در چشم او چون آینه

عشق او تنها عبور از انتظار


نوشته شده در شنبه 91/5/28| ساعت 6:9 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |


به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام  را انجام دهم 

                                                                                                                                                                            

فهمیدم که بیمارم   ...
 

 

خدا فشار خونم را گرفت،  
 

 

معلوم شد که  لطافتم پایین آمده !
 

 

زمانی که دمای بدنم را سنجید،
 

 

دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
 

 

آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم
 

 

تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
 

 

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
 

 

به بخش ارتوپدی رفتم،
 

 

چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
 

 

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
 

 

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم،
 

 

چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
 

 

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم،
 

 

معلوم شد که مدتی است صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن میگوید نمی شنوم...!
 

 

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد،
 

 

و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم
 

 

از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
 

 

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم.
 

 

قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم.
 

 

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
 

 

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم.
 

 

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
 

 

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند :
 

 

رنگین کمانی به ازای هر طوفان،
 

 

لبخندی به ازای هر اشک،
 

 

دوستی فداکار به ازای هر مشکل،
 

 

نغمه ای شیرین به ازای هر آه،
 

 

و اجابتی نزدیک برای دعا



نوشته شده در شنبه 91/5/28| ساعت 5:50 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |

قاصدک غم دارم ، غم آوارگی و دربدری

غم تنهایی و خونین جگری ،

قاصدک وای به من ، همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

قاصدک دریابم !

روح من عصیان زده و طوفانیست

آسمان نگهم بارانیست

قاصدک غم دارم

غم به اندازه سنگینی عالم دارم

قاصدک غم دارم

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی

قاصدک حال گریزش دارم

می گریزم به جهانی که در آن پستی نیست

پستی و مستی و بد مستی نیست

می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست

شاید آن نیز فقط یک رویاست !!!


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/4| ساعت 12:28 صبح| توسط hasti| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت