سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سکوت ابدی

 

پدر مهربانم


بی تو موج می زند بر دلم غمی غریب


آیینه ها دچار فراموشی اند

 

و نام تو ورد کوچه ی خاموشی

امشب تکلیف پنجره

بی چشمهای باز تو روشن نیست!


بیتابم ..در نبودنت روز و شبم یکیست


روزهااا شب شد و شبها به روز رسید اما...


این دل بیقرارم هنوز رفتنت را باورندارد


سجاده ات هنوزبر روی زمین پهن است


بوی عطر تنت و بوی گل محمدی  هنوز از سجاده ات به مشامم می رسد 


تو بگو این دل کدامیک را باور کند؟؟؟


سردرگم است این بیچاره دل .....


در که به روی پاشنه میچرخد چشمانم به در میخکوب میشود ...


حس میکنم که الان  وارد خانه میشوی ...


چشمانم و میبندم تا یکبار دیگه تبسم و روی صورت ماهت ببینم


وقتی چشمامو باز میکنم میبینم توهمی بیش نبود


میهمان است برای عرض تسلیت آمده :(


نوشته شده در دوشنبه 91/12/14| ساعت 4:28 عصر| توسط hasti| نظرات ( ) |


قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت